tg-me.com/Khaterat_daneshjooyi/845
Last Update:
بدترین شکست عشقیم برمیگرده به دوران کارشناسی.
اولین بار بود که تو دانشگاه مختلط درس میخوندم و به قول معروف اصلا جنبه اش رو نداشتم.
با یه دختره آشنا شدم که خدایی بین بقیه ی دخترا به لحاظ تیپ و قیافه ، یه سر و گردن بالا تر بود.
یه جورایی اصلا نمیتونستم به خودم بقبولونم که یه همچین کیسی من رو قبول کنه. ولی دلو زدم به دریا.
چون واقعا بی تجربه بودم نمیدونستم بهترین راه نزدیک شدن بهش چیه. برای همین چیزی رو انتخاب کردم که توش مهارت داشتم : درس خوندن!
یه روز از گروه تلگرام دانشگاه اکانتشو پیدا کردم و بهش پیام دادم که میخوای برای درس باهات کار کنم و اوکی شیم ؟
اونم در کمال ناباوری گفت : اوکی شیم!
منو میگی ، تو ماتحتم عروسی بود که ایول و مخ رو زدم و اینا. اما نمیدونستم که دارم خودمو گول میزنم.
حدود دو ماه هر جوری که فکرشو کنین ساپورتش کردم. میبردمش کافه ، رستوران یا با ماشین میرفتم دنبالش. بهونه ی بیرون رفتنمون درس خوندن بود ولی سرِ قرار از هر چیزی حرف میزدم جز درس.
تو این مدت خیلی بهش دل بسته بودم ، اونم حس میکردم از من خوشش اومده. ( بیخود کرده خوشش نیاد ، این همه براش خرج کردم 😂 )
بعد از دو ماه ، دیگه نتونستم تحمل کنم و یه شب توی تلگرام بهش گفتم دوسش دارم و میخام باهاش رل بزنم.
فکر میکنین چیکار کرد ؟ گفت من اصلا روی تو همچین حسی ندارم و از این حرفا...
خیلی برام سخت بود هضم کردن همچین داستانی. ولی از اونجایی که نمیخاستم براش دردسر شه یا ناراحتش کنم ، کلا بیخیالش شدم.
از اون زمان نزدیک سه سال و نیم میگذره. الان دارم ارشد میخونم ولی یه چیزی رو که خوب فهمیدم اینه که اون حسی رو که اول آشناییتون با طرف توی دلتون ایجاد میشه ، اون حس دروغ نمیگه.
من میدونستم هیچ جوره به این آدم نمیخورم ولی به این حس بی توجهی کردم و نتیجش شد این.
📥 خاطرات دانشجویی | کانال تلگرام | ارسال خاطره
BY • خاطرات دانشجویی •
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280
Share with your friend now:
tg-me.com/Khaterat_daneshjooyi/845